*دوباره دیروز همون اتفاق قبلی افتاد و با رفتارش یه جور حس بی ارزش بودن بهم داد..نمیدونم اینکار رو عمدی میکنه یا اینکه روتین زندگیشه که وقتی یه آدم جدید میاد ؛ قبلی رو ایگنور میکنه اما چه عمد و چه غیرعمد من بهم برمیخوره و ناراحت میشم...قاعدتا اصلا نباید برای من مهم باشه...چون هیچ ربطی بهم نداریم و مصداق بارز "به درک" که فلان رفتار رو میکنه، هست...اما چون یهو تغییر رفتار 180 درجه ای میده و اینکه اگر بخوام با امیر وقت بگذرونم حتما اونم هست و یه طوری گل سرسبد همه برنامه هاست ؛ نمیتونم کلا حذفش کنم و بلخره میبینمش و باهاش ارتباط میگیرم...هربار میگم دیگه اینبار باهاش سرسنگین برخورد میکنم که وقتی اون شروع میکنه به خوش رقصی برای بقیه ، دلم نسوزه که چرا یهو رفتارش عوض شد.اما اصولا چون قیافه گرفتن و توی قیافه بودن رو بلد نیستم و خوشم نمیاد از اینکار ؛ اولش خیلی گرم و خوب برخورد میکنم و طبق معمول وقتی رفتاراش با بقیه رو میبینم و اینکه انگار عمدا منو تحقیر و ایگنور میکنه ؛ حالم بد میشه ...حالا باز شانس آوردم دیروز ؛ نسیم خودش حواسش به من بود و سعی میکرد هوامو داشته باشه....دیشب تنها چیزی که آرومم کرد این بود که مطمین شدم من حتما یه روزی
انتقام این رفتارها رو ازش خواهم گرفت ؛ اون روز خواهد اومد که من دیگه تنها توی جمع نیستم و یکی شیش دنگ حواسش به منه و اونوقت قیافه اون دیدن داره...مطمینم که حالش بد خواهد شد...اونروزی که همه این دلبری کردن هاش برای بقیه رو ؛ من با دلبری کردن از آدم خودم تلافی خواهم کرد و امیدوارم اون تنها باشه و مثل این چندباری که اشک منو درآورد ؛ حرص خوردنش رو ببینم...من آدم کینه ای نیستم...اما وقتی کسی با بیشعوری و کمی هم بدجنسی و نامردی دل منو میشکونه میدونم که قطعا قطع .......
ما را در سایت .... دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : otherside بازدید : 23 تاريخ : سه شنبه 14 آذر 1402 ساعت: 21:58